...

پرحرفی‌های یک ذهن ذغالی

...

پرحرفی‌های یک ذهن ذغالی

7

بهنویس و باز می‌کنم

خستم

خیلی‌ خستم

و حالا اینجا موزیک داره مدام تکرار می‌شه

و چشمای من به من از توی نوشته‌ها زلّ زدن با همون هالهٔ قرمز

با همون رگا‌های خونی

یک زیبا در دنیا وجود داره

یک همهٔ دنیا

خستم

خستم

دود

دود

بمب

مرگ

آدمها می‌میرن و از چشم چپ من یک قطره‌ اشک می‌ریزه

خستم

خیلی‌ خستم

بیا بریم

جایی که تمدن نیست

آدمها گند زدن توی همهٔ این کرهٔ خاکیِ لعنتی

آدمها

اشرف مخلوقات

عزم پرسید یعنی‌ میگی‌ یک ‌اسب از من بالاتره ؟

صریح گفتم معلومِ

معلوم بود

شاتِ اول

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد