یک ماجرای ساده
دختری به اسم ربکا :
به خاطر آزار و اذیت هایی جسمی ، روحی و اینترنتی به مدت یک سال که توی مدرسه توسط دو دختر دوازده و چهارده ساله میشده :
در تاریخ 9.9.2013 صبح وقتی با اتوبوس میره مدرسه به جای مدرسه رفتن میره روی یک ساختمون و خودش و پرت میکنه پایین ، به همین سادگی میمیره و اونوقت یکی از همین دختر ها توی فیس بوک استتوس میذاره " میدونم ، من ربکا رو اذیت میکردم ، و اصلا برام مهم نیست .(i dont give a fuck ) ، هر دو نفر و دستگیر کردن ، توی مورد های مشابه ندیده بودم فردی و که این کار و کرده دستگیر کنن ، چون در واقع جرمی انجام نداده بود ، ولی اینجا این اتفاق افتاد.
این جور مواقع به التماس میوفتم ، ای کاش جزا بود ، ای کاش آخرتی بود ، ای کاش بهشت و جهنمی بود ...