توی نمازخونه شونه به شونه ی هم نشسته بودیم و درس میخوندم ، خیلی مواظب بودم از لرزشهای هیجانیِ بدنم جلوگیری کنم ، اما نشد ، فک کرد دارم باهاش شوخی میکنم ، اونم با شونش میکوبید به من .
این دختر شاهکار نیس ؟
وقتی تعریف میکرد توی کلاس زبان تنها فرد روزه بود و برای اینکه بقیه معذب نشن بهشون آدامس تعارف میکرد ، من مچاله میشم
لعنتی تو خیلی شاه کاری .. خیلی
وقتی سین میگه محمد امین عاشق خانوم ی شده و میخواد بهش پیشنهاد دوستی بده فقط بلند میگم گوه خورده
سین نمیفهمه ... میگه تو که با محمد امین خوب بودی
سین نمیفهمه
وقتی آهنگ شیندرلز لیست و با ویالون میزد من مردم
وقتی این آهنگ و آماده کرده بود که برای من بزنه ، وقتی آرشه و تکون میداد من با شکوهترین لحظه ی زندگیم و پیدا کرده بودم
نه .. این دختر شاهکار نیس ؟