یک وقتایی میشه که حوصلم از حرفای دخترا توی دانشگاه واقعا سر میره و احساس میکنم مغزم داره منفجر میشه ، یا از کارا و حرفاشون ، این جور وقتا یک ترسی من و میگیره که نکنه نتونم با یک دختر زندگی کنم ؟ نکنه برام تحمل ناپذیر بشه ؟ یا اعصابم از حرفا و درخواستاش خورد بشه و همسر خوبی براش نباشم ؟منی که توی رابطه هام موف نبودم و علتش هم خودم بودم .. این جور وقتا یک جواب ساده دارم ، خانوم ی ، خانوم ی جواب سوالا و نگرانی های من ِ ، کسی که میتونم ساعتها به حرفش گوش بدم خسته نباشم ، هر روز ببینمش و هیچ وقت خسته کننده نباشه ، باهاش دو هفته برم مسافرت و مطمئن شم کسی هستش که میتونم یک عمر باهاش زندگی کنم ... نگرانی هام و برطرف میکنه ولی بهم یادآوری میکنه فقط یک خانوم ی توی دنیا وجود داره ، فبلا ها اینجوری فکر نمیکردم ، یعنی قبل از اون دو رابطه ای که داشتم ، فکر میکردم دنبال یک آدم خوب ام ، یک کسی که دوستم داشته باشه و خوب باشه ، پیداش کردم ، توی هر دو رابطه ام این ویژگی و داشتند ، ولی فهمیدم فقط این نیست ، اصلا این نیست ، برای طولانی بودن و موندن با کسی خیلی چیزهای دیگه هم هست ، انگار هر آدمی یک قالب با شکل پیچیده بشه که برای بودن با کسی این دو تا قالب باید کنار هم چفت بشن و این اتفاق کم میافته ، یعنی گاها فکر میکنی اون نیمه ی گم شده رو پیدا کردی ولی میفهمی اشتباه کردی، چون تنها بودی اشتباه کردی ، چون به محبت احتیاج داشتی ، ولی حالا میدونی وقت یک زن جذاب میبینی فقط یک زن جذاب دیدی ، مثل یک اثر هنری که از جلوت عبور میکنه و حتی علاقه ای برای دوباره دیدنش نداری ، چون میدونی یک الماس وجود داره با کفاشای اسپرت نایک و آدیداس ، مانتوهای گل دار ، آستینی که همیشه کمی بالازده ، صورت بدون آرایش ، که بیشتر از اون جذابیتی وجود نداره ...
منم گاهی وقتا که بعضی دخترا رو می بینم خدارو شکر می کنم که مرد نیستم که مجبور بشم یه عمر یکیشونو تحمل کنم..
ظاهر آدما اولین چیزیه که توجه رو جلب می کنه اما کم اهمیت ترین چیزه.
خودت می دونی که اون چیزی که درمورد خانم ی. تو رو جذب خودش کرده ظاهرش نیست. ظاهرشم تاثیر داشته اما فقط اون نیست. وقتی درخشش گوهر درونی یه نفرو می بینی ناخداگاه شیفته ش می شی. و باقی قضایا
اوهوووم ... دقیقا