امم ، یک کم قضیه اش یک تکرار دردناکه ، یک پسر با رفتارهای دخترونه که توی مدرسه خیلی اذیت میشه ، از کتک خوردن و فحش و تمسخر توی مدرسه و راه خونه و احساس ترس همیشگی که یک جا گیر بیافته و کتک بخوره ، توی خونه اعلام میکنه گی هستش و پذیرفته میشه ولی درز میکنه به مدرسه و کتک خوردن ها بیشتر میشه و یک ترس همیشگی ، میرسه خونه و با کمربند خودش و از درخت جلوی خونشون حلقه آویز میکنه .
فقط دردناکه
اوهوم ...
چیه قضیه ش؟ :"(((
امم ، یک کم قضیه اش یک تکرار دردناکه ، یک پسر با رفتارهای دخترونه که توی مدرسه خیلی اذیت میشه ، از کتک خوردن و فحش و تمسخر توی مدرسه و راه خونه و احساس ترس همیشگی که یک جا گیر بیافته و کتک بخوره ، توی خونه اعلام میکنه گی هستش و پذیرفته میشه ولی درز میکنه به مدرسه و کتک خوردن ها بیشتر میشه و یک ترس همیشگی ، میرسه خونه و با کمربند خودش و از درخت جلوی خونشون حلقه آویز میکنه .
تف به این نوجوونی... بدترین دوره ی زندگی آذمه به نظرم.
حساس و مزخرف می شه همش.
+این بچه خیلی گناه داشت.
اما جالبیش این بود که خانواده ش چقدر خوب باهاش رفتار می کردن. حتا به پسر کوچیکترشون یاد داده بودن که چجوری باهاش رفتار کنه
اوهوم
دقیقا ... بچه ها میشن همون چیزی که از بچگی بهشون گفتن ، ونایی هم که توی مدرسه اذیتش میکردن از همه بیشتر تقصیر خانوادشون بوده