یک سکانس جا مانده
حتی یادم نمیاد ترم چند بودیم
یا کدوم امتحان بود
چرا یادم نمیاد ؟
ماشین حساب نیاورده بود
فقط پله هارو میدوییدم تا براش ماشین حساب پیدا کنم
پیدا کردم
وقتی بهش رسیدم ماشین حساب دستش بود
محمد عین هم کنارش
لابد اون بهش داده بود
حس این بچه کوچولو های احمق و داشتم
محمد عین رو باید گرفت جر داد مرتیکه عوضی رو
کاملا !