...

پرحرفی‌های یک ذهن ذغالی

...

پرحرفی‌های یک ذهن ذغالی

47

خانوم ی زیباست ، این و از لحظهای اولی‌ که دیدمش من و در گیر کرد ، ولی‌ زیبایش کمترین چیزیِ که داره ، وقتی‌ صحبت می‌کنه شیفته ی چگونگی بیان کردنِ کلماتش میشی‌ ، و وقتی‌ نظر هاش و میگه ، متوجه اون الماسی که داره میشی‌ ، ذهنش ، مغزش ، این چیزی که بیشتر از هر چیز دیگه‌ای پرستیدنیش می‌کنه ، همین باعث می‌شه اگه قراره صد سال کنارش باشی‌ مطمئن باشی‌ چیزی از علاقت کم نمی‌شه ، چون چیزی که داره کهنگی نداره ، همین هست که وقتی‌ کنفرانس میده شروع می‌کنم به فیلم گرفتن ازش ، بس که زیباست .

زیباست ... وقتی‌ آرایش نمی‌کنه و صورتِ جذّاب‌اش و میتونی‌ با تمامِ وجود نیگا کنی‌ و زیباست وقتی‌ که آرایش می‌کنه ، می‌شه یک زنِ کامل که غیر قابل لمس می‌شه برات .

زیباست وقتی‌ موهاش بلند ، وقتی‌ انتهای موهای بلندش توی مهمونی‌‌ها روی هوا پرواز می‌کنه و انگار آرزو میکنی‌ بتونی‌ انتهاش و لمس کنی‌ ، میکنی‌ ، به حرکاتت میخنده و زیباست وقتی‌ موهاش و از ته می‌زنه ، یک ذره از زیبایش کم نمی‌شه .

زیباست وقتی‌ لباسِ رسمی‌ میپوشه و کفش پاشنه بلند پاش می‌کنه ، همون زنِ کاملی می‌شه که مطمئنی یک روز عکس‌های عروسیش با یک مرد و میبینی‌ و زیباست وقتی‌ شلوار تو خونه پوشیده و یکی‌ از تی‌شرت‌های گٔل و گشادِ برادرش و ، نمیتونم بگم چقدر توی اون لباسِ آبی‌ و روغنیِ کارگاه زیباست .

وقتی‌ که خوشحاله و میخنده ، یا وقتی‌ که ناراحتِ ، یا عصبانیِ ، چرا همیشه انقدر زیباست ؟

نظرات 1 + ارسال نظر
تراویس جمعه 14 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 04:59 ق.ظ http://zertopert.blogsky.com/

یه وقتایی یکی رو تو مترو یا خیابون یا تو پارک میبینی حالا فرق نمیکنه پسر باشه یا دختر،بعد رو میکنی به خدا و بهش میگی خداوند متعال تا حالا هر چی با آزمون و خطا جلو رفتی و آدمهایی با قیافه تخمی مثل منِ حقیر درست کردی،کافیه،دیگه مدل های بعدی رو از رو همین درست کن.

‌هه :دی‌

باحال بود !

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد