...

پرحرفی‌های یک ذهن ذغالی

...

پرحرفی‌های یک ذهن ذغالی

خانوم ی دیروز ضبط داشت، گفتم بیام ؟ ، گفت بیا ، خیلی خوب بود  .یک چیزی که هنوز به خاطرش میسوزم کنسرت سال پیششون بود ، خانوم ی توی دانشگاه سه تا دوست داره ، چون سهم ما فقط دو تا بود،هیچ کدوم نرفتیم ،آخه این چه منطقی بود ؟ ، هرچی من پیشنهاد دادم بین سه تامون قرعه کشی ای ، مسابقه ای :دی ، چیزی برگزار کنیم ، کسی بول نکرد ، اونجوری 66.66666666 درصد شانس حضور داشتم :|


خانوم ی را در یک کلمه تعریف کنید : perfect .


امروز که بعد امتحان همه قاطی ، عصبانی و اشک آلود (!) بودند ، وقتی داشت میامد به سمتمون تمام مدت داشتم لبخند بهش میزدم ، آمد و جلوم ایستاد و دستم و گرفت و خندید ، گفت انگار فقط ما دو تا اعصاب داریم .


ای کاش 66.66666666 درصد که هیچ ، 0.666666666 درصد شانسی بود ... ای کاش یک ذره ، ای کاش شدنی بود  ... 


Listening To :Nice Dream-Radio Head 

این آهنگ بخشی از موزیک متن HIMYM بود ، وقتی پخش شد ، انگار یکی با پتک زد توی صورتم .

نظرات 4 + ارسال نظر
زیتون شنبه 23 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 06:07 ب.ظ

کی فارغل میشی پشی؟

تو کتاب "بروپی کارت" به فارغل التحصیلی میگه فارغل :دی

من اگه جات بودم به زور قرعه مینداختم

اگه اتفاق عجیب غریبی نیافته ، ترم بعد :)
سعی ام و کردم :)))

کــــاکتوس صــــورتی شنبه 23 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 06:34 ب.ظ http://kaktoos-name.blogfa.com/

میگفتین من برم که دوستش نبودم چرا همچین کردین خب :دی

من الان خودم پتک خورده ام نمیدونم چطوری چی بگم ناراحتیت بیشتر نشه! فقط اینکه امیدوارم هیچ کس نا امید نباشه و نشه که از هرچیزی بدتره!
مث من که یه پتک خورد تو سرم که یه وقت خوب نشم! و این بشه جفت همه ی چیزای دیگه ام ...
کاش هیچکس امیدش رو از دست نده

:)))
اوهوم :)

زیتون یکشنبه 24 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 05:00 ب.ظ

تا حالا هیچ فکر کردی که بهش بگی؟

اوهوم ، توی این وبلاگم اون اولها راجعبش نوشتم
فکر میکنم اوندری احتمال شدنش هست که من سال بعد فضانورد بشم ، ولی باز نمیشه گفت احتمالش صفر هستش
اینکه با خودم فکر میکنم من هم توی این موقعیت بودم ، مثلا یک پسر همه چیز تمام اگه به من پیشنهاد میداد، ولی نشدنی ِ ، همونقدر اکه این برای من نشدنی برای خانوم ی هم نشدنی هستش
و دیگه اینکه توی دانشگاه یک پسر خیلی خوب ، باحال ، خوشتیپ ، پولدار دو سال از خانوم ی خوشش میومد و همه کار براش میکرد ، ولی خانوم ی انگار نه انگار، مثل این هستش که برای خودش ایده آل هایی داره که کسی که توش نیست و اصلا به ذهنش راه نمیده .
و اینکه در نتیجه تمام اینها ، تصمیم گرفتم اگر قرار شد من یا اون سال بعد از اینجا بریم براش میل بزنم و بگم ! ، نمیدونم جرات کنم یا نه ، ولی برنامه این هستش :)

زیتون دوشنبه 25 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 04:20 ب.ظ

:(

اونوقت با توجه به ماجرای اون پسره و بی محلی خانوم ی به اون علیرغم همه امتیازاتش ، هیچ امکانش هست که اونم مث خودت باشه؟ یه دختر همجنس گرا؟ و جرات نمیکنه بگه؟ یا اینکه با شناختی که از روحیاتش داری میدونی که نیست؟

نه ، این همون سلیقه ی خاصش هستش ، کسایی هم سن ما به نظرش پسربچه میاد ، از مرد های 29-30ساله خوشش میاد

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد