...

پرحرفی‌های یک ذهن ذغالی

...

پرحرفی‌های یک ذهن ذغالی

یک رفیقی دارم هر سال جور میکنه بریم چند روز یک خیریه ، همه ی زحماتش و اون میکشه ، من فقط اونجا میرم دم غرفه ی غذا وایمیستم و روز اول یاد میگیرم چند تا چیز درست میکنم و تا روز آخر میفروشیم ، برای من از این لحاظ کارهایی که فکر میکنم هیچ وقت نخواهم انجام داد و عملی میکنم جالب هستش .

مثلا پارسال روزی هشت تا کیک وانیلی و شکلاتی میپختم ، که خودم هم حتی باورم نمیشد  ، امسال پیراشکی و سنبوسه و دست پیچ درست میکردم ، تجربه ی خوبی هستش ، من که میدونم این کار و برای خودم میکنم ، تا کارهای جدیدی یاد بگیرم ، یا با دوستان قدیمی احساس ذره ای مفید بودن بکنیم ، پارسال خانوم الف و هم بردم اونجا ، روز چهارمی که داشتم میرفتم خیریه ، خانوم میم اس ام اس زد خانوم الف هم اینجاست ، واکنش اولیه ، کپ کردن ،واکنش ثانویه ، عصبانی شدن ، واکنش سوم به بیخیالی زدن ، رفتم سلام علیک کردم ، چند ماه همدیگر و ندیده بودیم ، قسمت خوبش اون اطمینان بود که چه در خوب که اون رابطه تموم شد ،بهترین و درست ترین کار و کردم  چه قدر الان حالم بهتر و آرومترم .


Listening To : On My Knees-Jaci Velsques

نظرات 3 + ارسال نظر
زیتون شنبه 30 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 04:58 ب.ظ

چه خوب.
چه کارای خوبی میکنی.
هدفت هرچی باشه ، خیرش به اون بنده های خدا میرسه :*

خداروشکر واسه تموم شدن رابطه نادلخواه

:)
اوهوم !!

کــــاکتوس صــــورتی یکشنبه 1 دی‌ماه سال 1392 ساعت 09:32 ب.ظ http://kaktoos-name.blogfa.com/

چه خوب
هم حرکت خوب و زیباییه
هم آدم کیف خودشو میکنه :دی
آفرین

دقیقا واسه کیف خود آدمه !
خوش برگشتی :دی

کــــاکتوس صــــورتی دوشنبه 2 دی‌ماه سال 1392 ساعت 09:37 ب.ظ http://kaktoos-name.blogfa.com/

مغسی

:)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد