...

پرحرفی‌های یک ذهن ذغالی

...

پرحرفی‌های یک ذهن ذغالی

دربند-کلاس هنرپیشگی

من از همه بیشتر دوست دارم با خانوم سین ، دختر عمه ام ، برم سینما ، ما یک سیستم مغزی مشابه داریم که توی صحنه هایی که هیچ کسی نمیخنده از خنده منفجر میشیم ، حالا که پاش شیکسته و من دو روز توی هفته میرم پهلوش که از خونه نشینی افسرده نشه ، مجبور شدم فیلم دربند و کلاس هنرپیشگی و تنهایی برم ، و دوباره همون اتفاق ، من دو دستی جلوی دهنم و میگیرم که خنده های بیمار گونه ام بقیه تماشاگرای جدی و اذیت نکنه .


خانوم سین دختر فوق العاده ایِ ، همیشه آرزو میکنم یک مردی که به اندازه ی اون فوق العاده است باهاش ازدواج کنه هرچند میدونم نشدنی هستش ، تنها کسی هستش که علاوه بر این که هیچ هوموفوبیا و ترنس فوبیا ای نداره ، اطلاعاتش هم بسیار کامل و صاحب نظر ، اولین بار خودش هم میگه بعد از دیدن فیلم کوهستان بروکبک تازه همجنسگراهارو میفهمه ، و توی فیلم میلک این موضوع به اوجش میرسه ، آدمی هست که برخلاف من ، خیلی کم سر فیلم ها گریه میکنه ، ولی برای هاروی میلک ...

Xfactor-LGBTQ

اکس فکتور 2012 رو که دیدم دوست دارم در مورد LGBTQ  هایی که توش شرکت کردند یا باهاش ارتباط داشتند بگم  و این موضوع خیلی خوشحالم میکنه که توی یک برنامه با این عظمت و تماشاگر ، این افراد هم وجود دارند .


jason brock : اجرای اولش و همراه با دوست پسرش اومد ، و دو تا دوست دیگرش ، اون چیزی بود که مردم از یک انتظار دارند ، یعنی اون رفتار و مدل حرف زدن ، وقتی میاد روی صحنه با صدای نازک از دیدن demi  اظهار خوشحالی میکنه و بهش میگه دوست پسرش خیلی دوستش داره ،یک گی شاد و کاملا خارج از کلوزت ، دوربین میره روی صورت مشمئزشده ی مردم و simon cowell  و اون چشم غره ی معروفش ، یکی از داور ها ازش میپرسه آرزوت چی هست ؟ و اون با شور شروع میکنه از صحنه ای که دوست داره توش اجرا بکنه و نورهایی و توی فضا براش منفجر میشن و ... ، صدای خنده و باز هم قیافه ی مشمئز از کمبود مردونگی مورد احتیاج تماشاگران ، سایمون دوست نداره ادامه پیدا کنه و با بیحوصلگی میخواد ازش که شروع کنه ، شروع میکنه و یک صدای بینظیر و یک اجرای بینظیر ، قیافه ها عوض میشن ، همه ی اون قیافه های مشمئز شده جاشون به تحسین و شگفتی میدن ،پر از صدای جیغ و هورا و جیسون که برمیگرده توی آغوش دوست پسرش، جیسون خوب بالا اومد توی شانزده تای اول هم اومد ولی با انتخاب آهنگ های احمقانه ی LA Reid ، دوازدهم شد . حتی حذفشم دوست داشتنی بود ، فکر میکنم که موقع حذف تنها کسی بود که لبخند زد ، گریه نکرد یا نلرزید ، با لبخند خدافظی کرد و رفت .


Quattro :  یک پسر با لباس عروس سفید و رژ لب صورتی و البته یک جور چشمای غمگین که من از همون لحظه ی اول دوستش داشتم ، روی صحنه میاد و کاملا قابل انتظار و به طور معمول زنها واکنششون بهتره ، دمی و بیریتنی ذوق میکنن و براش دست تکون میدن ولی مردها نتظر یک اجرای احمقانه اند ،دمی باهاش حرف میزنه ، اونجا صدای زمزمه میاد در موردش ، نمیفهمم چی میگن ، جواب میده براش مهم نیس ، براش مهم نیس بهش میخندن یا چی فکر میکنن ، اونجوری که دوست داشته باشه زندگی میکنه ، آهنگ کاملا مربوط به این ظاهر و میخونه Lady GAga-Iwas born this way  ، صدای خیلی جالبی نداره ، اجراش دوست داشتنی و از ته قلب میخونه ، همین میشه که همه تماشاگرام براش بلند میشن و دست میزنن با یک رای منفی ال ای رید و دو رای مثبت بیریتنی اسپیرز و دمی منتظر رای سایمون هستش ، سایمون همش میخنده و رای مثبت میده ، میگه گاها یک روزایی باید دوز دیوانگیش و ببره بالا و امروز همون روزه میره مرحله ی بعد و دیگه ندیدنش کاملا قابل پیش بینی بود .


مادرهای beatriec miller :بئاتریس یکی از مورد علاقه های من بود ، همراه با کارلی رز ، دو تا دختر سیزده ساله با صداهای بینظیر و اجراهای بینظیر ، کارلی رز دوم شد و بئاتریس هشتم ، صدای بئاتریس دیوان کننده است ، ولی فضار مسابقه براش خیلی زیاد بود و صداش داغون شده بود و خودش هم همین طور ، توی یک مرحله که میرفتن خونه ی شرکت کننده ها معلوم شد که توی یک خانواده ی لزبین هست و دو تا مادر داره و البته یک خاواده ی لزبین قالبی ِ بوچ-فمه .


فک میکردم بیشتر بود .... اگه باقیش یادم اومد اضافه میکنم .


Listening to :Foo Fighters-Walk

همین سینماست که درگیرشیم

"اگر نیت یک ساله دارید برنج بکارید، اگر نیت ده ساله دارید درخت غرس کنید، اگر نیت صد ساله دارید آدم تربیت کنید. سینماتوگراف آدم تربیت می‌کند"

ناصرالدین شاه آکتور سینما/ محسن مخملباف

با تشکر از تراویس بیکل و این سایت خوب .


وضعیت کنونی : سردرد ، خواب آلود، خوشحال .

وضعیت چند ساعت پیش : من بازی والیبال ایران ژاپن و نگاه میکنم ، مطمئنم میبره ، اصلا شکی توش نیست ، ی کنجکاوی کوچیک در مورد اینکه یک ست میبازه یا نه ، دلیل اصلی این نیست ، فقط میخوام تاول های قدیمی و بترکونم ، همون های مال چند سال پیش که بردن کره و ژاپن و چین حتی یک آرزو بود ، همون روزهایی که با خوش شانسی شیشم و هفتم آسیا هم نمیشدیم ، دارم از دل خود در میارم ، بردن ، شور دیوانه کننده ی بردن ، از هر شهوتی قوی تر ، من خوشحالم و برام پرواضح که قهرمان میشن ، واقعا خوشحالم .


وضعیت چندین چندین ساعت پیش من : پشت در اتاق دکتر ، گفت میخونم بعدا بیا ، شانس تخمی :دی


من آقای نون و واقعا دوست دارم ، رفیق قدیمیم پشتش حرف زد میخواستم بزنم توی دهنش،میدونن دیگه حق ندارن جلوی من ازش بد بگن ،   آقای نونماجرای خیلی جالبی داره ، داستانش یکی از خوبترین هاست برای من ، دوست دارم یک وقت یک آدم حسابی ، مثل خانوم میم ، پیدا شد براش تعرفی کنم ، مشهدیم با خانوم میم، داریم توی شهربازی مشهد میریم دنبال بقیه ی بچه ها ، توی زمان راه رفتن توی پارک براش تعریف میکنم ، آدمها دو دسته میشن، خیلی ها متنفر میشن، کم ها مثل خانوم میم اشک توی چشمشون جمع میشه، کسایی که میفهمنن ...


خانوم ی عجیب و باورنکردنی خوب هستش ، کلاس الان های محدود ، من دستم زیر چونم و فقط نگاهش میکنم ، سخت مشغول حل کردن مساله است ، فقط یک سوال دارم، چرا یک کسی انقدر باید کامل باشه ؟  و یک سوال دیگه چه طور کسی ممکنه ببینتش و براش نخواد بمیره ؟ 


نمیدونم هم کدوم بهترهف بغل کردنش ، یا وقتی بغلم مینه ، هر دوش بینظیره ف هردوش بهترین لحظه ی زندگیم میشه ، وتی میگن بریم پارک بانوان و من میگم نمیام  ، میپرسه چرا ، نمیخوام بازش کنم ، آروم و زیر لب میگم هه نیگام میکردن ، میگه چرا ؟ ، فک کردن پسرم ، بغلم میکنه و دست میکشه روی مقنعه ام ، همون موقع اون روز و اون نگاه ها و آدما همشون از دلم در اومد .





الان جدا نگران این نیستم که با این پروژه ی تموم شده ی پیرینت نگرفته برم دم در اتاق آقای دکتر  و منتظر اعلام نظرش در چند دقیقه یا چند ساعت باشم ، یعنی اگه گیر باشه بهم ده باس بده و اگه نباشه نوزده میده ،و این اتفاقی هست که برای هرکسی میافته و تنها به شانس ات بستگی داره ،اصلا نگران این نیستم ،الان نگران بازی پرسپولیسم  . 


listening to : Fun-We are young