...

پرحرفی‌های یک ذهن ذغالی

...

پرحرفی‌های یک ذهن ذغالی

22

من توی شرایط خیلی‌ بدی با خانوم الف آشنا شدم

همهٔ این حال خوب و آروم و مدیونشم

هر دمون مدیونِ هم هستیم

هر دمون توی یک چاهِ عمیق و سیاه بودیم

اون اول دست من و گرفت

اولین آدمی‌ توی دنیا که واقعا دست من و گرفت

ن‌‌ مثل آدمهای قبلی‌ که دوست داشتن همهٔ وزنشون و بندازن روی من تا بارِ زندگیشون و من بکشم

دست من و گرفت و آورد بیرون

اومدیم بیرون

با هم

همه چیز فوق عالی‌ بود

همه چیز رنگی‌ شاد و مهربون بود

ارتباطی‌ که با هم توی حدود نه‌ ماه داشتیم بهترین قسمت زندگی‌ من تا الان بود، بدون اغراق بهترین بخشش

همه چیز خوب بود

همه چیز عالی‌ و روی قله بود تا رفتیم مسافرت

این قول معروف که آدمها همدیگر و توی مسافرت میشناسن و به عین فهمیدم

تازه فهمیدم ما درسته دست گذشتیم روی حفره‌های سیاه و لجن آلود  هم دیگه ، نجات دادیم واقعا همدیگرو

ولی‌ توی دو تا سیاره ی مختلف زندگی‌ می‌کنیم

علایق ، اعتقادات ، مسائلی‌ که برای هر کدوممون مهم ، زمین تا آسمون با هم فرق داشت

قسمت بدِ ماجرا اینجاست که فقط یک نفر هم چین حسی داشته باشه

یکی‌ بخواد و یکی‌ نه

افتضاح می‌شه

میرم و به خاطره این نه‌ ماه دومی‌ که به اسم رابطه بود ولی‌ براش مثل یک دوست خیلی‌ معمولی‌ بودم معذرت می‌خوام

میگم که چه قدر آدم ارزشمندی

میگم که چه قدر آدم خوبیه

میگم که کفهٔ ترازو من و اون خیلی‌ باهم فرق داره و من خیلی‌ ازش کم‌ترم

اما من نمیتونم توی این رابطه باشم

ازش خواهش می‌کنم که باز هم با هم دوست بمونیم

امیدوارم همه چیز خوب تموم شه ...

21

دیروز که روحانی و وسطِ میدون ونک دیدم ، خواستم برم جلو بگم برادرِ من ، ما اینجا ظهرا میشینیم هایدا کوفت می‌کنیم ، نرین توش ، هیچی‌ دیگه ، نرفتم .

امروزم که رفتم تجریش کادوی عروسی‌ بگیرم ، تو‌ این بحرانِ مالی ! ، شنیدم ولایتی اومده سخنرانی‌ کرده امام زده صالح .

توی این فضایی سیاسی همش یاد جمله صادق هدایت میفتم: سیاست چیز گُهی است. کار من نیست. تو یک مملکت حسابی سیاست را می‌دهند دست متخصّص، نه دست من و امثال من. ولی ضمناً همه‌مان بچهٔ سیاستیم.

حالا که بازار چماق زنی‌ داغ ، ما کلا ملتِ چماق به دستی‌ هستی‌ ، حکومتمون به کنار ، کافی‌ بشنویم مثلا یکی‌ به جلیلی ری میده ، فحش ناموسی و ساندیس خور و جیره خورِ دولت و اینها کمترینش ، یا بشنویم یکی‌ به روحانی ری میده ، فتنه ۸۸ و خاس و خاشاک و اینها نصیبش می‌کنیم ، یا ری نمید ، یا اونایی که ری نمیدان بشنون یکی‌ ری میده ...

حالا بگذره این انتخابات ، تفسیری بعدش و جنگای بعدش در راه

20

اون موقعی که جسد بیل میافته لای درِ آسانسور و در میخوره به جسد و باز و بسته می‌شه

من خیلی‌ می‌میرم

خیلی‌ .

 

19

این مشت خوردگی امروز تقصیر هیچ کس نیس

فقط  سؤ تفاهم هست

ولی‌ این سؤ تفاهم‌ها حسابی‌ من و ناراحت می‌کنه .

خانوم ی از دستت ناراحتم با این که تقصیری نداری .

18

بهنویس‌ام امروز حالش خوب نیس ، همش گیر داره .

 

اینستگرام بهترین قسمت زندگی‌ منِ .