-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 25 مهرماه سال 1392 19:10
مجرد و فارغ از روابط احساسی بودن یک جور آرامش و سکوت ذهنی میده که واقعا قادر به ترکش نیستم . پ.ن : خانوم ی استثناست البته . خانوم ی باهوش هستش ، بدون شک ، آدم هارو میشناسه ، از معدود کسایی هست که من وخوب میشناسه ، سه تا قطعه ی ده دقیقه ای از پاگانینی برام میگذاره که انتخاب کنم روی کدومشون کار کنه ، هر سه رو گوش میدم...
-
Spirit Day
پنجشنبه 25 مهرماه سال 1392 09:28
فردا روز Spirit Day هستش ، البته تقریبا روزی چند تا واقعه ی مربوط به LGBTQ وجود داره که من اگه بخوام راجع به هرکدوم صحبت کنم کلی پست میشه ، اما خود این وقعا برای من خیلی ناراحت کننده بود ، اسپیریت دی روز مبارزه با خشونت و قلدری علیه LGBTQ جوان و نوجوان هستش ، توی این روز به نشانه ی حمایت رنگ بنفش تنشون میکنن ، رویداد...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 24 مهرماه سال 1392 16:47
همه میدونستن احمدی نژاد برای ما بهتر از روحانی بود ، همه میدونستن احمدی نژادی که توی دانشگاه کلمبیا گفت ما همجنسباز اونجور که شما اینجا دارین ، نداریم ، برای ما بهتر بود . اینم اثبات اون حرف ها .
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 24 مهرماه سال 1392 16:45
بهش میگم حسرت و پشیمونی ، این که یک صحنه توی ذهنت باشه و مدام از خودت بپرسی چرا ؟، چرا اون کار و نکردم ؟ بخوام داستان و از اول بگم که قبلا گفتم ، یعنی برای خودم تکراری هستش ، دوازده ساله بودم که خانوم کاف و دیدم ، بهش میگن عشق اول ، اولین بار لرزیدن دست و پا رو حس کردم ، ترس از دیدنش توی راهرو های مدرسه وقتی خودت و...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 24 مهرماه سال 1392 16:24
یک حقیقتی هست که این جانب یک عادت ماهیانه رو نزدیک به چهار ماه هست که ترک کردم ، و همین طور کمی هم نگرانم کرد که واکنش دفاعی من در مورد نگرانی اینه که درموردش شوخی کنم با دوستان که به اینجا رسید که رفقا آماده ی جوونه زدن اعضای جنسی جدید اینجانب شدند ، ولی طبق تحقیقات ، که خداوند پدر و مادر این اینترنت و بیامرزه که...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 24 مهرماه سال 1392 16:03
من خیلی ترسیدم ، نفسم گرفته ، خیلی وقت بود کسی و دستگیر نمیکردن ، ولی الان چند وقته تعداد دستگیری ها زیاد شده و این من و خیلی نگران میکنه ، نگران آقای ف و الف ام ... وای ، چرا گوشیش و جواب نمیده ؟
-
a day full of cring
دوشنبه 22 مهرماه سال 1392 20:14
.i'm so sorry
-
شنبه نوشت
یکشنبه 21 مهرماه سال 1392 18:31
وقتی دیر میرسیم سر کلاس ، وقتی جا نیست و من ردیف آخر و خانوم میم دانشگاه جلوی من میشینه ، وقتی حوصله ام سر رفته ، وتی میزنم روی شونه اش و برمیگرده ، میگم دیروز روز coming out بوده ، میگه چی ؟ ، میگم روز اعلام حضور هوموسکشوالها و باقی اقلیت های جنسی ، لبخند میزنه ، دوباره میزنم روی شونه ا ش و میگم باراک اوباما توی صفحه...
-
هرچه بلندتر سازید افتادن صعبتر!
جمعه 19 مهرماه سال 1392 10:42
خانوم میم ، دوست عزیزم ، کلی براش اتفاقات ناخوشآیند افتاد توی این سه هفته و من کنارش نبودم .دیر فهمیدم ، اون آدم خوبی هست، از من هیچ توقعی نداره ، و فکر میکنه همین الان فهمیدن و گوش دادن به مصیبت نامه اش کار زیادی هست . وقتی پشت تلفن بغض میکنه ، میدونم حق داره ، میدونم اگه زار زار هم گریه کنه حق داره . دیروز یک برنامه...
-
17/7/92
چهارشنبه 17 مهرماه سال 1392 18:32
صبح که از خواب پا میشم حالم خیلی خوبه ، عاشق خنکی هوام ، سر کلاسم که گوشیم زنگ میزنه ، چرا این موقع باید بهم زنگ بزنن ؟ ، جواب میدم ، وسایلم و جمع میکنم میرم بیمارستان ، نمیدونم باید چی کار کنم ، احساس بی عرضگی دارم ، زنگ میزنم عمه ام که پرستاره ، میگه بیارمش بیمارستان اونها ، سوار ماشینش میکنم ، بلد نیستم با ماشین...
-
این دیالوگ من و خسته نمیکنه
سهشنبه 16 مهرماه سال 1392 17:27
Harvey Milk : My name is Harvey Milk and I'm here to recruit you
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 16 مهرماه سال 1392 17:05
بابای من داره برای فوق لیسانس میخونه ، یعنی اولش شک داشت که میرسه یا از پسش توی سن 52 سالگی برمیاد یا نه ، مامانم هی سیخش زد ، که بیخیال نشه و اگه دوست داره این کار و انجام بده ، زمان لیسانش تازه ازدواج کرده بودن ، در کل به شکل واقعی یک ترم رفته دانشگاه قبل ازدواج ، بقیه ترمهارو برای امتحان دادن میرفته ، حالا داره...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 16 مهرماه سال 1392 16:57
من دو تا برادر دارم که همدیگر و زیاد نمیبینیم ، ولی از دور بهم ارادت داریم ، زیادم بهم کاری نداریم ، مثلا وقتی من میبینم داداش بزرگه ساعت یک نصفه شب داره خونه رو ترک میکنه و من در و یواش براش میبندم که کسی نفهمه ازش سوالی نمیپرسم ، البته خب جوابش معلومه ، ولی فقط وقتی میرم میخوابم نگرانم شب یعنی کی بر میگرده ، یا...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 16 مهرماه سال 1392 16:51
امروز صبح خواب موندم ، معمولا خواب نمیمونم ، ملت نصفه شب اس ام اس میزنن این بدبخت و هی روشن میکنن اینم شارژ تموم میشه و زنگ نمیزنه صبح ، خلاصه اینکه از مزایاش این هست آدم میفهمه کاری و که هر روز توی نیم ساعت انجام میده توی زیر پنج دقیقه هم میشه انجام داد .
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 16 مهرماه سال 1392 16:27
دو سال پیش بود که رفتیم با خانوم ی یک مهمانی خیلی توپ ، از خونه و شام و سیستم صوتی بگذریم خیلی خوش گذشت ،واقعا باحالترین مهمونی ای که تا حالا رفتم بود ، روی مبل با خانوم ی نشسته بودیم که صاحب خانه اومد ازمون شروع کرد عکس گرفتن ، هفت -هشت تا عکس خیلی قشنگ شد که خانوم ی دستش و انداخته بود دور من ، عکسهارو که بعدا گرفتیم...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 15 مهرماه سال 1392 19:20
یک وقتایی میشه که حوصلم از حرفای دخترا توی دانشگاه واقعا سر میره و احساس میکنم مغزم داره منفجر میشه ، یا از کارا و حرفاشون ، این جور وقتا یک ترسی من و میگیره که نکنه نتونم با یک دختر زندگی کنم ؟ نکنه برام تحمل ناپذیر بشه ؟ یا اعصابم از حرفا و درخواستاش خورد بشه و همسر خوبی براش نباشم ؟منی که توی رابطه هام موف نبودم و...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 15 مهرماه سال 1392 19:00
من در حق زن درونم همیشه ظلم کردم ، برای داشتن چیزهایی که میخواستم ، برای فوتبال بازی کردن ، برای لباس اسپورت پوشیدن ، برای موهای کوتاه و نفرت از آرایش ، برای دوست داشتن زن ها ، برای داشتن زن ها ... در حالی که تقصیر اون نبود ، هیچ کدومش تقصیرش نبود ، شاید تقصیر زنهای دیگه بود ، شاید تقصیر مردهای دیگه بود ، با اون...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 15 مهرماه سال 1392 18:50
من به wikipeidia ,imdb,youtube واقعا دین بزرگی دارم ، اصلا نمیدونم چه جوری جبران کنم همه ی کمک هایی که به من کردند .
-
دربند-کلاس هنرپیشگی
دوشنبه 15 مهرماه سال 1392 18:48
من از همه بیشتر دوست دارم با خانوم سین ، دختر عمه ام ، برم سینما ، ما یک سیستم مغزی مشابه داریم که توی صحنه هایی که هیچ کسی نمیخنده از خنده منفجر میشیم ، حالا که پاش شیکسته و من دو روز توی هفته میرم پهلوش که از خونه نشینی افسرده نشه ، مجبور شدم فیلم دربند و کلاس هنرپیشگی و تنهایی برم ، و دوباره همون اتفاق ، من دو دستی...
-
Xfactor-LGBTQ
یکشنبه 14 مهرماه سال 1392 17:29
اکس فکتور 2012 رو که دیدم دوست دارم در مورد LGBTQ هایی که توش شرکت کردند یا باهاش ارتباط داشتند بگم و این موضوع خیلی خوشحالم میکنه که توی یک برنامه با این عظمت و تماشاگر ، این افراد هم وجود دارند . jason brock : اجرای اولش و همراه با دوست پسرش اومد ، و دو تا دوست دیگرش ، اون چیزی بود که مردم از یک انتظار دارند ، یعنی...
-
همین سینماست که درگیرشیم
یکشنبه 14 مهرماه سال 1392 16:59
"اگر نیت یک ساله دارید برنج بکارید، اگر نیت ده ساله دارید درخت غرس کنید، اگر نیت صد ساله دارید آدم تربیت کنید. سینماتوگراف آدم تربیت میکند" ناصرالدین شاه آکتور سینما/ محسن مخملباف منبع : http://cinema101.ir با تشکر از تراویس بیکل و این سایت خوب .
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 13 مهرماه سال 1392 21:55
وضعیت کنونی : سردرد ، خواب آلود، خوشحال . وضعیت چند ساعت پیش : من بازی والیبال ایران ژاپن و نگاه میکنم ، مطمئنم میبره ، اصلا شکی توش نیست ، ی کنجکاوی کوچیک در مورد اینکه یک ست میبازه یا نه ، دلیل اصلی این نیست ، فقط میخوام تاول های قدیمی و بترکونم ، همون های مال چند سال پیش که بردن کره و ژاپن و چین حتی یک آرزو بود ،...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 12 مهرماه سال 1392 16:45
الان جدا نگران این نیستم که با این پروژه ی تموم شده ی پیرینت نگرفته برم دم در اتاق آقای دکتر و منتظر اعلام نظرش در چند دقیقه یا چند ساعت باشم ، یعنی اگه گیر باشه بهم ده باس بده و اگه نباشه نوزده میده ،و این اتفاقی هست که برای هرکسی میافته و تنها به شانس ات بستگی داره ،اصلا نگران این نیستم ،الان نگران بازی پرسپولیسم ....
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 11 مهرماه سال 1392 14:42
همه ی اتفاقات دیروز در پاسخ به اون چند خطی که به ناله کردن از شرایط ایران بود گذشت . bulling # cutting #
-
Karl Heinrich Ulrichs
چهارشنبه 10 مهرماه سال 1392 22:23
"Until my dying day I will look back with pride that I found the courage to come face to face in battle against the spectre which for time immemorial has been injecting poison into me and into men of my nature. Many have been driven to suicide because all their happiness in life was tainted. Indeed, I am proud...
-
فقط همین .
چهارشنبه 10 مهرماه سال 1392 22:16
خانوم ی یک بار از من تعریف کرد گفت مارچی ها همشون آدم های خوبین. پ.ن : منم هر روز ازش تعریف میکنم
-
تا خونشون 15 دقیقه پیاده است .
چهارشنبه 10 مهرماه سال 1392 22:15
دلم برای صدف تنگ شده آهنگ yellow رو با گیتار بزنه و با هم بخونیم .
-
اگر گی ها نبودن فشن دوستان چی میپوشیدن ؟
سهشنبه 9 مهرماه سال 1392 18:13
کوکو شنل ، دولچه و گابانا (دی اند جی ) ، ژامپل گوتیه (طراح مارک هرمس) ،جورجیو آرمانی ، پی یر کارین ، کریستین دیور ، جانی ورساچه ، اینها در واقع تنها صاحب مارک های دنیایی هستن که من میشناسمشون و نکته جالب همشون گی هستن . آ
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 9 مهرماه سال 1392 18:10
این ایسنتاگرام واقعا بی نظیر هستش ، بهترین جا برای لذت بردنه ، وقتی بوچ هایی مثل خودت و خیلی راحت توی ونکوور کانادا یا تگزاس یا رم پیدا میکنی ، وقتی میبینی چه قدر راحت و آزاد و آشکار زندگی میکنی البته به حال خودت دلت میسوزه ، ا وتی که جای دیگر رو نبینیم نمیدونیم توی چه زندانی هستیم .. به جای اینجا آهنگ گوش کردن برم...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 8 مهرماه سال 1392 14:41
KD Lang-Crying مرسده عاشق این آهنگ هستش . یک شبی ناگهنی منم عاشقش شدم ،حالام نمیتونم بهش گوش نکنم .