...

پرحرفی‌های یک ذهن ذغالی

...

پرحرفی‌های یک ذهن ذغالی

RIP Brandon Tina

نکته ی اول اینکه خودم نمیدونم چرا راجع به این آدمها مینویسم ، اونم توی یک وبلاگی که تعداد خواننده اش از سه چهار نفر امکان نداره بالاتر بره (ممنون از همشون ) ، ولی با خودم میگم شاید مادری که فرزند همجنسگرا داره بخونه ، شاید برادری که خواهر ترنسکشوال داره بخونه ، به خاطر همون یک صدم درصد هم نوشتنش میتونه مفید باشه ، و دوم اینکه این آدم ها کشته شدن ، بهشون تجاوز شد ، توی سن خیلی جوون به خاطر این مساله مردند ، اما اگر " برندون تینا " نبود ، فیلم boy's don't cry  هم نبود ، و اگر این فیلم نبود من معلوم نبود کی خودم و پیدا میکنم ، جدا دین دارم بهش ، هم به برندون تینا ، هم به کیمبرلی پیرس ، کارگردان فیلم ، هم به هیلاری سوانک ، که بهترین اجرا رو میتونست از برندون داشته باشه .





برندون تینا با بدن بیولوژیکی زن به دنیا اومد ، همین نکته آغاز ترنسکشوالیته است ، توی سن 21 سالگی به جرم همجنسگرایی عده ای از همسایه هاشون قصد مرگش و میکنن که از شهرشون لینکولن فرر میکنه و میره نبراسکا ، اونجا خودش و با هویتی که برای خودش قائل بوده معرفی میکنه ، پسری به اسم برندون ، با دختری دوست میشه و از طریق اون با یک جمع دوستانه آشنا میشه ، توی مجموعه اتفاقاتی جنسیت بیلوژیکیش و میفهمن و دو مرد بهش تجاوز میکنن ، بعد از تجاوز میره پلیس و ازشون شکایت میکنه ، بعد از اعلام شکایت اون دو مرد پیداش میکنن و با گلوله میکشنش.


فیلم با واقعیت یک تفاوت هایی داره ، بر اساس کتاب استفن کینگ هستش ، برای من یکی از تاثیرگذارترین فیلمهایی هستش که دیدیم .


هیلاری سوانک :


گریمش برای فیلم :


اولین فیلم مطرحش بود که جایزه اسکار و هم براش گرفت ، نوش جونش .


همون ظلمی که در حق خاتون ملک آرا کردند و روی قبرش نوشتند فری ، بر روی قبر برندون تینا هم نوشتند تینا برندون .

نمیدونم گریه های این چند روز تاثیرات این چهار میل پروژسترونی هستش که هر شب  میخورم یا نه ، واقعا زندگیم به گه کشیده شده . نه ، فکر میکنم فقط واسه همونه .


دلم واسه آقای ف و الف تنگ شده ، و جور نابی که بهم نیگاه میکنن .پنج شنبه رفتم خونشون ، با یک دوست دیگشون آقای صاد ، که با من دست نمیده ، به خاطر دلایل مذهبی ، آقای الف و ف هم مذهبی هستند ، بیرون بریم اذان بگن حتما یک مسجد وایمیستن واسه نماز ، من رفقای چادریم هم این کار و نمیکنن ، ولی با من آقای الف و ف دست میدن ، آقای ف داشت طبق تحلیل خودش میگفت اتفاقا دست دادن با من میتونه حلالترین دست دادنی باشه که انجام میده ،چون در واقع هیچ احتمال لذت وجود نداره ، این بنده خدا ها هم جدا مشکل دارند ها ، همش باید خودشون دنبال حکم شرعی باشن ، آقای ف میگفت نمیشه که با هیچ پسری دست نده ، فکر میکنن دیوونه است، آقای ف با خاتون ملک آرا (اولین تراجنسی ایرانی که حکم شرعی عمل تغییرجنسیت و از آیت الله خمینی گرفت ، فوت کرد البته دو سال پیش) هم اقداماتی کردن واسه اینکه پهلوی چندتا روحانی روشن فکر برن ، ولی وسطش جفتشون ترسیدن یک کاری دست آقای ف بدن ، خلاصه ای از مشکلات همجنسگراهای مسلمان .


پ.ن : سالی چهار بار هم میرن مشهد ، بیشتر از شمال رفتنشون ، میگن دعا کن بریم مکه ، همه بگن ایشالا :دی

RIP Rebecca Sedwick

یک ماجرای ساده 

دختری به اسم ربکا :



به خاطر آزار و اذیت هایی جسمی ، روحی و اینترنتی به مدت یک سال که توی مدرسه توسط دو دختر دوازده و چهارده ساله  میشده :



در تاریخ 9.9.2013 صبح وقتی با اتوبوس میره مدرسه به جای مدرسه رفتن میره روی یک ساختمون و خودش و پرت میکنه پایین ، به همین سادگی میمیره و اونوقت یکی از همین دختر ها توی فیس بوک استتوس میذاره " میدونم ، من ربکا رو اذیت میکردم ، و اصلا برام مهم نیست .(i dont give a fuck )  ، هر دو نفر و دستگیر کردن ، توی مورد های مشابه ندیده بودم فردی و که این کار و کرده دستگیر کنن ، چون در واقع جرمی انجام نداده بود ، ولی اینجا این اتفاق افتاد.


این جور مواقع به التماس میوفتم ، ای کاش جزا بود ، ای کاش آخرتی بود ، ای کاش بهشت و جهنمی بود ... 

mary lambert

Lambert at the 2013 MTV Video Music Awards 2013-09-23 01-23.jpg


تو خیلی خوبی  ، هر بار که میخونی  she keeps me warm من داغون میشم